آن قبله اتقیا آن قدره اصفیا آن در دام مرغ سابق آن در شام صبح صادق آن فانی خود باقی متقی ابراهیم ابن داود رقی رحمةالله علیه از اکابر علما و مشایخ بود و از قدماء طوایف و محترم و صاحب کرامات و کلماتی عالی داشت و او بزرگان شام بود و از اقران جنید و ابن جلا و عمری دراز یافت.


نقلست که درویشی در وادی می رفت شیری قصد او کرد چون در درویش نگریست بغرید و روی بر خاک نهاد و برفت درویش در جامه خود نگاه کرد و پاره از جامه شیخ رقی بر خرقه خود دوخته بود دانست که شیر حرمت آن داشت.


و گفت: معرفت اثبات حق است بیرون از هرچه و هم بدو رسد.


و گفت: قدرت آشکار است و چشمها گشاده لیکن دیدار ضعیف است.


و گفت: نشان دوستی حق برگزیدن طاعت اوست و متابعت رسول اوست علیه السلام.


و گفت: ضعیفترین خلق آنست که عاجز بود از دست داشتن شهوات و قوی ترین آن بود که قادر بود بر ترک آن و گفت: قیمت هر آدمی بر قدر همت او بود اگر همت او دنیا بود او را هیچ قیمت نبود و اگر رضای خدای بود ممکن نبود که درتوان یافت غایت قیمت او و یا وقوف توان یافت بر آن.


و گفت: راضی آنست که سوال نکند و مبالغت کردن در دعا از شروط رضانیست.


و گفت: توکل آرام گرفتن بود بر آنچه خدای تعالی ضمان کرده است.


و گفت: آنچه کفایت است بتو می رسد بی رنج اما مشغولی و رنج تو در زیادت طلبیدن بود.


و گفت: کفایت درویشان توکل است و کفایت توانگران اعتماد بر املاک و اسباب.


و گفت: ادب کردن درویشان آن بود که ازحقیقت بعلم آیند.


و گفت: تا مادام که در دل تو خطری بود اعراض کون را یقین دان که ترا نزدیک خدای تعالی هیچ خطری نیست.


و گفت: هر که عزیز شود به چیزی جز خدای تعالی درست آنست که در عز خویش خوار است.


و گفت: بسنده است تر از دنیا دو چیز یکی صحبت فقیر دوم حرمت ولی و الله اعلم و احکم.